توی خاک باغ خونه

یه ‌روزی دست زمونه

ما رو کاشت با مهربونی

پیش هم مثل دو دونه

ما تو باغ مأوا گرفتیم

بارون اومد پا گرفتیم

دوتایی تو خاک باغچه

ریشه کردیم جا گرفتیم

غافل از رنگ گلامون

غم فردای دلامون

توی خاک زیر یه بارون

توی باغ روی زمین

گل اون شد گل سرخ

گل من زرد و غمین

گل اون گل‌های شادی
گل من گل‌های درد
اون تو گلخونه ی گرمِ
من اسیر باد سرد.

 




سلام می گویم پنجره ها را

سلام می گویم کوچه ها را

کوچه به کوچه تو را در ترانه هایم می خوانم

کسی نمی آید پنجره را به رویم بگشاید

کسی که پنجره را رو به کوچه بگشاید

انگار کوچه های شهر غمگینند!!

و من دوباره تو را عاشقانه می خوانم

تو در کدام پنجره نشسته ای که من نمی بینم!؟

تو با کدام پنجره رفیقی که من نمی دانم

سلام می گویم ...

تمام پنجر های شهر را سلام می گویم ...

 

"ابراهیم شکیبایی لنگرودی"



به که پیغام دهم؟

به شباهنگ، که شب مانده به راه؟

یا به انبوه کلاغان سیاه؟

به که پیغام دهم؟

به پرستو که سفر می کند از سردی فصل؟

یا به مرغان نوک چیده ی مرداب گناه؟

به که پیغام دهم؟

دست من، دست تو را می‌طلبد.

چشم من، رد تو را می‌جوید.

لب من، نام تو را می‌خواند.

پای من، راه تو را می پوید.

به که پیغام دهم؟

بی تو از خویش، تنفر دارم.

دل من باز، تو را می‌خواهد.

به که پیغام دهم؟

به که پیغام دهم؟


""




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: